نان آور
نویسنده: فاضله باتور _ محصل دیپارتمنت اداره تجارت
رومان ( نان آور) اثر از دبرا الیس از فعالان صلح کانادا است که در سال ۱۹۹۶ به دیدن پناه جویان افغان در پاکستان مراجعه کرده بود و توجه اش را دختری به خود جلب کرد که خود را به شکل بچه ها آماده نموده بود تا برای فامیل اش نان بیاورد. پس از آن الیس تصمیم به نوشتن یک رمان برای جوانان نان آور گرفت.
این رمان زمانی را حکایت میکند که در شهر کابل طالبان حضور داشتند و زنان را اجازه نمی دادند که بدون مرد از خانه بیرون بروند و از آنها حق درس و آزادی را نیز گرفته بودند. داستان به گونهای است که پدر خانواده توسط طالبان دستگیر میشود و خانواده هیچ مردی دیگری ندارد تا به آنها نان آور شود. مادر افسرده بدون مرد نمیتواند بیرون برود و بلاخره تصمیم میگیرد تا دختر کوچک 11 ساله اش را که پروانه نام دارد، لباس پسرانه بپوشاند، موهایش را کوتاه کند تا برای پیدا کردن یک لقمه نان به بیرون برود. پروانه با این کار بسیار خوش میشود چون او دختر باهوش بوده و از کمک کردن به فامیل اش افتخار می کرد.از آن پس پروانه، همانند یک مرد خانواده به بازار میرفت و به کار پدرش که دست فروشی بود ادامه میدهد. او چون دختر باسواد بود نامه های را که مردم میآوردند برای شان میخواند. اما اوج داستان زمانی است که پروانه در جریان خواندن نامه به یک مرد در بازار، متوجه میشود که وی از جمله افراد مهم طالبان است و از آن مرد در مورد پدر خود می پرسد که آن را میشناسد یا خیر. پروانه داستان پدرش را تعریف میکند و آن مرد هم با شنیدن آن پدر پروانه را به یاد میآورد ولی نمیخواهد که مکان اش را برای پروانه بگوید. اما با دیدن شجاعت و تاکید پروانه قبول میکند تا جای پدرش را بگوید و به وی نشانه مکان که پدرش در آن است و سند رهایی پدرش را میدهد. پدر پروانه در یکی از زندان های شهر مزار بوده و پروانه با وجود که میدانست به تنهای رفتن در آن جا پر خطر است اما به وجود این همه، راهی شهر مزار میشود و با تلاش فروان پدرش را پیدا میکنند. پروانه پدرش را به خانه میآورد و باهم به خوشحالی زنده گی خود را ادامه میهند.
رومان نان آور داستان یک دختر شجاع افغانستان است که برای حمایت و خوش بودن فامیل اش از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. درسی است برای تمام جوانان تا همیشه ارزش خانوده خود را بدانند و در اولویت کار های شان قرار دهند.