کابل برفی ما
امروز از دفتر تا دانشگاه قدم زده رفتم.همه جا سفيد و زيبا شده بود. هوا سرد و ليكن كابل پرجوش بود. مردم با اميد قدم مى زدند. كودكان برف بازى مى كردند و در گوشه ها اثرات آدمك هاى برفى هم ديده مى شد. قدم زدم. با خود قدم زدم. تك و تنها قدم زدم. از هر سو لذت بردم. جانانه برف خوردم و بااحتياط از زيباى هاى زمستانى كابل گذر كردم تا به زمين نخورم. تصوير گرفتم و با خود در مورد زندگى فكر كردم. باقى كه ميان من و زندگى چه شد باشد بين من و زندگى.
زمستان تان خوش بگذره. كدام پياله چاى گرم داشتين ما ره هم مهمان كنين، خوش ميشيم.