February 16, 2020
Archive

By In Uncategorized

آرزو داشتم با هنر خودم درد دل کنم

نویسنده: زهره جلال- محصل دیپارتمنت ژورنالیزم و ارتباطات

آرزو داشتم با هنر خودم درد دل کنم ، و آنچه را که نگفتنی است ، بیارم بیرون بریزم، دلم میخواست می توانستم به خود بگویم زندگی ادامه دارد هیچ وقت دست تسلیم بالا مکن.

دلم میخواست خودم را نقاشی کنم برایم بال های برای پرواز بدهم،دلم میخواستم بگویم چرا در زندگی هیچ چیز مرا خشنود نمیکند ، دلم میخواست به کسی دل می باختم و همه چیز را فدایش میکردم

حداقل آرزو داشتم آنچه را برای شخصیت من نیافتی است بتوانم در پرده نقاشی بیان کنم .

این آن مصیبت است که گفتنش در چند کلمه سهل و روان است، با یک جمله تمام میشود اما انسان یک عمر آن را می چشد و درس می‌گیرد.

Read more

By In Uncategorized

اگر صلح بیایه به پامیر میروم

نویسنده: صدام صیام پناه – محصل پوهنځی علوم سیاسی و روابط بین الملل

اگر صلح بیایه به دور ترین‌ و مرتفع ترین نقطع پامیر میروم. با مردمان ان روستا صبحانه میخورم، قیماق وطنی، شاید مسکه غژ گاو یا صبر صبر شاید شیر اشتر.
اگر آتش بس شوه؛ میرم واخان بدخشان، لباس محلی می پوشم، با ان میخوانم، رقص محلی میکنم، نی می‌نوازم. درواز بدخشان‌میرم، آنجا با مردمان خوشرو خوش کلام دیدار میکنم، سروده شعر از سمیع حامد را زمزمه میکنیم؛ .(عاشق درواز ام ایی جانم ) یا هم سرود مست و‌ زیبا میرمفتون را خواهم شنید
در دره های زیبا (واخان، َشغنان، نسی ،درواز، اشکاشم، فیض آباد) سروده های زیبا از بازگل بدخشی را خوب بلند پخش میکنیم.

اگر آتش بس شوه، شما چی پلان ‌دارین؟

Read more